تست شخصیت شناسی؛ بگو چه پنیری دوست داری تا بگم چه شخصیتی داری؟
تاریخ انتشار: ۱۴ آبان ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۳۳۷۵۱۶
پنیر نرم مثل پنیر خامهای پنیر نیمه نرم مثل پنیر فتا پنیر فانتزی مثل پنیر چدار پنیرسفت مثل پنیر تبریزی یا لیقوان
به گزارش اقتصاد آنلاین؛ پنیر میتواند نکات بسیاری را در رابطه با خودتان به شما بگوید! یک تحقیق جدید در این زمینه که از سوی انجمن لبنیات سازی امریکا انجام شده، نشان میدهد نوع پنیری که انتخاب میکنید میتواند اطلاعات زیادی را راجع به شخصیت شناسی شما آشکار سازد این تحقیق توسط ((لورا ورلین ))انجام شده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
بنابراین یک نوع از پنیرهای زیر را انتخاب کرده و سپس مطلب شخصیت شناسی پنیری مربوط به آن را بخوانید.
پنیر نرم مثل پنیر خامهایتحقیقات نشان میدهد اشخاصی که طالب تجمل و تجمل پرستی هستند، به مراتب از خوردن پنیرهای نرم همانند پنیرهای خامهای بیشتر لذت میبرند و همیشه به دنبال لوازم لوکس و تجملی هستند، از پوشیدن لباس ابریشمی به عنوان لباس راحتی گرفته تا پوشیدن دمپاییهای بسیار شیک رو فرشی. شما میدانید که چگونه باید با خود و زندگی خویش کنار بیایید لذت خوردن این پنیر، دقیقاً به اندازه لذت خریدن یک آباژور زیبا برای اتاق خواب تان است.
پنیر نیمه نرم مثل پنیر فتاپنیرهای نیمه نرم مثل پنیر فتا (پنیرهای بسته بندی پاستوریزه) ما را به دوران بچگی میبرند. بنابراین آنهاهمگی مربوط به خانه، خانواده و کانون گرم خانوادگی میشوند. اگر هنوز به این پنیرها علاقه مندید، متخصصان معتقدند که عمیقا ً دوست دارید یک بار دیگر شرایط گذشته را برای خود بازسازی کنید و این شاید همان دنیای امنی است که همیشه به دنبال آن بودهاید. به همین دلیل است که شما ابتدا خانواده، دوست، فامیل و آشنا را در اولویت قرار میدهید و این به رغم برنامه ی بسیار فشرده شماست. خانواده شما همیشه به دنبال غذاهای خانگی هستند و شما از این انعطاف پذیری آنها لذت میبرید. خانه شما همیشه گرم و پر از میهمان است و از دیدار دوستان شاد میشوید و سعی میکنید حداقل یک شب در هفته را با خانواده به خوبی و خوشی بگذرانید.
در این زمینه بخوانید؛
تست شخصیت شناسی؛ بگو چطور پیامک میزنی تا بگم چه شخصیتی داری!
نکاتی که مردم شخصیت شما را براساس آن قضاوت می کنند
از طریق این تست شخصیت به حقایق عجیبی از خودتان می رسید!
پنیر فانتزی مثل پنیر چدارهر تکه از این نوع پنیر که معمولاً در بسته بندیهای کوچک و گاه با ترکیبات سبزیجات و غیره تهیه میشوند گوشه ای از زندگی تان را به تصویر میکشد و این نشان می دهد که شما تا چه حد در انجام کارهای تان مصمم و با ارادهاید. همانند پنیر چدار از خارج سخت و از درون نرم و انعطاف پذیرید. در هر کاری همانند برگسالان فکر میکنید و اجازه نمیدهید کسی در روابط شما با دیگران، به ویژه دوستان دخالت کند. آنچه شما را از دیگران متمایز میسازد، همان روح سخت و در عین حال لطیف شما در بر خورد با مسایل دیگران است. شاید به همین دلیل است که دیگران از مشورت با شما بیشترین استفاده را میبرند.
پنیرسفت مثل پنیر تبریزی یا لیقواناین پنیرها با طعم لذیذ، باعث میشوند که احساس سرمست بودن به شما دست دهد. احساسی که در یک جنگل زیبا و پر از شقایقهای وحشی به انسان دست میدهد. اصلاً خجالتی نیستید. شما عاشق رفتن به موقعیتهای جدید هستید و از اینکه منبع خیر باشید، لذت میبرید. دوستان عاشق شما هستند زیرا آنها همیشه بهترین لحظات را با شما میگذرانند. لذت گذراندن وقت با شما، آن چنان زیاد است که هیچ میهمانی بدون حضورتان برگزار نمیشود. شما مهربان، دلرحم، صمیمی و رو راست هستید و بی کینه. در جنگل بودن مزایایی دارد که هر کسی با آن آشنا نیست.
منبع: tebyan.منبع: اقتصاد آنلاین
کلیدواژه: شخصیت شناسی اخبار سبک زندگی اخبار سرگرمی شخصیت شناسی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.eghtesadonline.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «اقتصاد آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۳۳۷۵۱۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
فقط یکی از معلمها میداند
خبرگزاری مهر، گروه مجله _ مرتضی درخشان: اینکه یک پسر در آینده چهکاره میشود را میتوان اول از همه از خودش پرسید و پاسخی که دریافت میکنید اغلب خلبان، پزشک یا مهندس است. البته ضمن احترام به صنف «لاستیک فروشان»، این قاعده، استثنائاتی مثل آن لاستیک فروش محترم هم دارد؛ اما این پاسخ اصلاً معتبر نیست، شما باید از افراد دیگر هم بپرسید، هرچند، در آنها هم پاسخ کلیشهای بسیار دیده میشود.
مثلاً در زمان ما پدر و مادرها مصرّاََ معتقد بودند که ضمن احترام به شغل شریف «حمالی»، ما نهایتاً حمال میشویم که البته بعضی اعتقاد داشتند که همان موقع حمال هستیم که البته با پیشرفت تکنولوژی و آشنایی پدر و مادرها با مشاغل جدید امروزه این رویه تغییر کرده و بخصوص مادرها معتقدند که بچهها «یک چیزی» میشوند که آن یک چیز حتماً حمال نیست.
خالهها و داییها معتقد بودند که این بچه هوش سرشاری دارد و ضمن احترام به «یک جایی»، یک روز این بچه به یک جایی میرسد! البته اگر شما رقیب فرزندان آنها بودید ضمن احترام به «هیچ جا» شما به هیچ جا نمیرسیدید.
عموها و عمهها خیلی متأثر از رفتار پدر و مادر شما آینده شما را ترسیم میکردند و اگر شما را دوست داشتند میگفتند که این بچه خیلی «باهوش» است و ضمن احترام به مقام شامخ «پدر»، یک روزی مثل پدرش یک چیزی میشود، اما اگر پدر شما و همسرش را دوست نداشتند، ضمن احترام مجدد به مقام شامخ «پدر» میگفتند، این هم مثل پدرش هیچ چیز نمیشود.
بهترین روش برای فهمیدن آینده فرزندان، جستوجو در بین معلمهای مدرسه بود. نه اینکه معلمها بدانند؛ اما یکی از معلمها معمولاً میفهمید. شما باید بگردید و برای هر دانشآموز آن معلم خاص را پیدا کنید.
از نظر مشاوران مدرسه که همه دانشآموزان اگر با همین روند ادامه بدهند ضمن احترام به «مشکلات جدی»، در آخر سال به مشکلات جدی بر میخورند. معلمها هم اغلب معتقدند که ضمن احترام به «زندانیان و خلافکاران»، دانشآموزان آخرش از راه بهدر میشوند و از این حرفها! اما یک معلم هست که انگار همهچیز را میفهمد، یکی که هر دانشآموز یکی برای خودش دارد و مال من «علیرضا افخمی» بود؛ معلم ریاضی سال اول دبیرستان.
من استعداد خاصی در فیزیک، هندسه و ورزش داشتم، خودم در کودکی فکر میکردم که فضانورد بشوم، در راهنمایی تصورم این بود که مدیر یک جایی خواهم شد، اما در دبیرستان، وقتی آقای افخمی به ما موضوع تحقیق داد که یک جوان چه خصوصیاتی باید داشته باشد، وقتی نتیجه کارها را بررسی کرد و به کلاس برگشت از یک ساعت و نیم زمان کلاس، حدود یک ساعت در مورد تحقیق من صحبت کرد. نه اینکه از تحقیق خوشش آمده باشد، نه! از یک جمله خوشش آمده بود. من یک جایی از این تحقیق برای نقل قول از پدرم نوشته بودم: «پدرم میگوید…» و همین جمله شده بود موضوع کلاس ما!
اصلاً قواعد تحقیق را رعایت نکرده بودم، حتی حرف مهمی هم در تحقیقات من نبود. علیرضا افخمیِ جوان، که خیلی لاغر بود و ریش کوتاه یک دستی داشت از این شکل نقل قول من خوشش آمده بود. او همان معلم من بود که فهمید قرار است چهکاره شوم، اما من همیشه با او «ارّه بده و تیشه بگیر» بودم. نهایتاً روزی که فهمیدم او درست فهمیده بود، دوست داشتم اینها را برایش بنویسم و بخوانم، اما سرطان این حسرت را به دل من گذاشت و آقای افخمی را توی بیمارستان پیدا کرد و با خودش برد.
خیلی دوست نبودیم، اما میتوانستیم در پیری دوستان خوبی باشیم. مثل بعضیها که این روزها دوستان خوبی برای هم شدیم. «علیرضا افخمی» خیلی شاگرد داشت، حتی شاید وقتی بعد از مدتها من را میدید نمیشناخت، اما من فقط و فقط یک افخمی داشتم…
کد خبر 6094247